چنان به داد سخن دخت مرتضی برخاست
که بر قضاوت آن ختم الانبیا برخاست
به شهر کوفه چنان خطبه خواند دخت علی
که آه از دل کوفی بی وفا برخاست
صدای شههه ی اسبان به سینه شد خاموش
چو بانگ اسکتو ز نای نینوا برخاست
سیاه روی شما باد ای علی کش ها
که از جنایتتان سنگ بر نوا بر خاست
حسین فاطمه را تشنه لب چرا کشتید
که غمم به ماتم او دیده پر بکا برخاست
به خلد دیده آدم بسان ابر گریست
که ناله از دل حوا از این عزا برخاست
ز موج نهضت طوفان کربلا طوفان
ز اشک نوح نبی در بر بلا برخاست
به دشت کرببلا صد ز پیچ قربان شد
که صد خلیل به تجلیل این منا برخاست
توان ز پیکر موسی گرفت روز عطش
که وقت خواستن از جای با عصا برخاست
مسیح نعره زد و مریم از نفس افتاد
چو زنگ قافله ی دشت کربلا برخاست
کسوف شمس برآمد به وسعت تاریخ
سر حسین علی روی نیزه تا برخاست
صدای العطش کودکان کنار فرات
بر آسمان به ندای خدا خدا برخاست
ز میزبانیتان میهمان به خون غلتید
که خضر تشنه ز سرچشمه بقا برخاست
به حلق نازک اصغر زکینه تیر زدی
که روز حشر خدایش به خونبها برخاست
جنایتی به فراخی آسمان کردی
که ناله از در و دیوار بر هوا برخاست
صدای زجه و شیون ز خطبه ی زینب
به شهر کوفه ز توصیف ماجرا برخاست
هر آنکه خطبه ی او را شنید با خود گفت
صدا صدای علی بود در فضا برخاست
زنده یاد ژولیده نیشابوری